پرسپکتیو به معنای ترجمه ابعاد در یک صفحه دوبعدی است. پرسپکتیو در رسانههای تجسمی که بر اساس تصویر پیش برده میشوند و تصویر ماده اولیه آنهاست نقشی چند وجهی دارد. هم از لحاظ بیان واقعیت و واقعگرایی در اثر هنری و هم در نحوه بیان هنرمند و انتقال پیام او. در واقع در این گونه تصاویر، دو بعد نمایش داده میشوند، اما در دنیای واقعی بعد سومی هم وجود دارد که در قالب پرسپکتیو تعریف میشود.
پرسپکتیو در عکاسی به معنای حس عمق و ارتباط فضایی میان ابژههای درون یک عکس است که یک بیننده از نقطهای خاص آن را میبیند. با عوض شدن پرسپکتیو، هر کدام از ابعاد اجسام میتوانند کوچکتر یا بزرگتر دیده شوند. به این معنا که اگر فاصله دو جسم در فضای واقعی را پر از صفحات پشت هم در نظر بگیریم، اجسامی که در صفحاتی دورتر از دوربین هستند با ابعاد کوچکتری ثبت میشوند، همانطور که در دنیای واقعی نیز چشم آنها را همانگونه میبیند. به این نقطه که خطوط مربوط به صفحات فضا را در یک قسمت جمع کرده است، نقطه گریز گفته میشود. اگر یک نقطه گریز در عکس وجود داشته باشد، پرسپکتیو یک نقطه ای خواهد بود. اما پرسپکتیوهای دو نقطهای و سه نقطهای هم وجود دارند.
برای بیان شیواتر و عمیقتر، باید گفت که در عکاسی؛ با صفحاتی مشخص در فضا روبرو هستیم که ابژههای عکس درون آن صفحات قرار دارند. در دنیای عکاسی به این صفحات که حاوی اطلاعات مهمی هستند و گلچین شده به حساب میآیند، پلان گفته میشود. به طور مثال اگر با یک عکس موجه باشیم که یک میز را در صحنهی پیش رو و با کمترین فاصله به دوربین نشان دهد و بعد یک انسان و بعد یک قاب در پشت او که به پرسپکتیو رفته است، با سه پلان مواج هستیم. پلان اول میز، پلان دوم انسان و پلان سوم قاب در. بنابراین پلانهای انتهایی در پرسپکتیو رفته و در عکس کوچکتر خواهند افتاد.
تفاوت در پرسپکتیو در عکاسی با لنزهای مختلف چگونه اعمال میشود؟
به طور کلی سه نوع لنز بر اساس فاصله کانونی وجود دارند: لنزهای نرمال، واید و تله. البته که لنزهایی مانند سوپر واید و ماکرو و سوپر تله هم دستهبندیهای مضاعفی را برا این دستهبندی میسازند، اما آنها هم نهایتاً بر اساس همین گستره فاصله کانونی اسم جدیدی به خود گرفتهاند.
فاصلهی کانونی لنز نرمال هر دوربین با دوربینی دیگر متفاوت است، به این معنی که ممکن است برای یک دوربین فاصله کانونی 50 و برای دیگری 80 میلیمتر لنز نرمال محسوب شود. اما قانون کلی میگوید که هر فاصله کانونی پایینتر از لنز نرمال دوربین، برای آن دوربین واید محسوب میشود و هر فاصله کانونی بالای نرمال، تله. لنز نرمال نزدیکترین تصویر را به تصویری که توسط چشم دیده میشود ارائه میدهد. اما تفاوت لنز نرمال و تله و واید در پرسپکتیو چیست؟
در عکاسی با لنزهای واید، در راستای محور روبرو، فاصلهی هرکدام از صفحات در فضا بیشتر نمایان شده و ابژهها در پرسپکتیو شدیدتری خواهند رفت. در واقع فاصلهی پلانهای پشت هم، بیشتر از حالت عادی ثبت میشود. در مثال قبلی، فاصلهی میز از انسان و انسان از قاب در، بیشتر از حالت معمولی ثبت میشود و اختلاف اندازه قاب در و میز، شدیدتر خواهد بود. به همین علت است که در عکاسی معماری برای بزرگتر نشان دادن فضا از لنر واید استفاده میشود و به همین علت است که لنز واید لنز مناسبی برای عکاسی پرتره نیست. در عکسهای پرترهای که توسط لنز واید گرفته میشود، فاصلهی چشمها یا لبها، با گوشها -عضوی که در صفحات بعدی یا پلان بعدی قرار دارد- بیشتر از حالت عادی ثبت میشود و چهره فرد را در پرسپکتیو رفته و نامیزان نشان میدهد. به پرسپکتیو رفتن گوشهای این فرد، حسی شبیه به این میدهد که صورت او از دو طرف کشیده شده است.
اما در مقابل، لنز تله این کار را برعکس انجام میدهد. به این معنا که فاصله صفحات فضا کمتر شده و پلانها به صورتی فشرده به یکدیگر چسبانده خواهند شد. بنابراین عکاسی با لنز تله، سوژهها را در پرسپکتیو کمتر و ملایمتری نسبت به لنز واید خواهد برد.
استفاده از پرسپکتیو برای بیان عکاسانه چگونه است؟
علاوه بر پرسپکتیوهای یک، دو و سه نقطهای؛ پرسپکتیو چند نقطهای یا چشم ماهی و پرسپکتیو دید مورچه و پرنده هم موجود است که در آثار تجسمی به ترتیب برای القای احساساتی مانند اعوجاج، حقیری و کوچکی و احاطه و هم استفاده میشوند. اما از آنجایی که عکاسی نزدیکترین تصویر به واقعیت را به بیننده نشان میدهد، در این رسانه، پرسپکتیو دو نقطهای یا یک نقطهای دنبال میشود.
اما فارغ از این، میتوان از مفهوم پرسپکتیو در عکاسی هم به خودی خود به بیان رسید. هنگامی که یک ابژه در پلن اول قرار گیرد، روی آن تأکید شده و توجه بیننده را به خود جلب میکند. یا اینکه اگر عکاس سعی داشته باشد چیزی را بسیار دور دست و دست نیافتنی نشان دهد، میتواند آن را در پلانهای عقبی قرار داده و با لنز واید به عکاسی بپردازد تا پلان عقب در پرسپکتیو شدیدتری برود.
به طور مثال اگر بنا باشد مسیری بیانتها یا خطی بیانتها در عکس نشان داده شود، عکاس باید زاویهای عمود نسبت به این مسیر یا خط بگیرد تا خط به پرسپکتیو یک نقطهای رود. اگر عکاس در عکاسی معماری مایل است ساختمانی را به صورت قرینه و ایستا نشان دهد، باید در جایی مشابه بر یک دو راهی بایستد تا ساختمان در پرسپکتیو دو نقطهای رود. در این حالت دیوارهای ساختمان به موازات هم قرار گرفته و حالت تمیزتر، پایاتر و جلب توجهکنندهتری به خود میگیرند. در حالت بعدی، اگر او تمایل دارد یک ساختمان را با ابهت عکاسی کند، لازم است در همان نقطه قبلی قرار گرفته اما مقدار قابل توجهی از ارتفاع خود کم کند و سر دوربین را از پایین به بالا به سمت ساختمان بگیرد. در این حالت ساختمان در پرسپکتیو سه نقطهای رفته و در برابر بیننده با قدرت و بزرگی ظاهر میشود. در مقابل بیننده احساس کوچکی و مغلوب بودگی میکند.