اصول عکاسی تبلیغاتی ، به هدف نمایش درآمدن خلاق محصولات و خدمات ، جذب کردن مخاطبان ، تبدیل کردن آنها به مشتری بالقوه و بالا بردن فروش انجام است. در نتیجه تمام عوامل درون تصویر کلی که عکس تبلیغاتی را تشکیل میدهند، باید مطابق همین اهداف و آرمانها باشند.
اهداف و اصول اصلی عکاسی تبلیغاتی
شاید یکی از ناخوشایندترین و بیملاحضهترین سیاستها، سیاستهای تبلیغاتی نظام تبلیغات باشد. هرچند که کسب و کارها نیازها، سلایق و خواستههای مشتریان خود را اولویت خود قرار میدهند اما این به آن معنی نیست که برای تحمیل خود و محصولاتشان تلاشی نمیکنند. نظام تبلیغات به هر دست آویزی متصل میشود تا مخاطبان را به محصولات وابسته کند. تبلیغات به دنبال ایجاد کردن حس علاقه، و حتی در مرحلهای بالاتر حس نیاز حیاتی به محصولات است آنها را به فروش میرساند.
شاید خیلی از افراد اگر از وجود محصولاتی خبر نداشتند هیچوقت به آن احساس نیاز نمیکردند. این تبلیغات است که برای مخاطبان نیاز میسازد، آنها را به محصولات وابسته میکند، باعث میشود آدمها دربارهی محصولات رویاپردازی کنند و برای به دست آوردنشان تلاش کنند. اما این اهداف به وسیلهی توصیهها یا یک گفتمان لطیف برآورده نمیشوند؛ بلکه تبلیغات روی روان و نحوهی افکار آدمها تأثیر میگذارد و با سرکوب کردن کیفیاتی انتخابی و برجسته کردن یکسری کیفیاتی دیگر، به فرد القا میکند که به محصول ارائه شده نیازمند است.
مصرف گرایی بیش از حد، ثمرهی همین نظام تبلیغات است. با چنین سیستمی، تعداد محدود از انواع محدود محصولات برای انسانهای امروزی کفایت نمیکند و تشنگی به محصولات بیشتر مدام بیشتر و بیشتر میشود.
عکس تبلیغاتی هم، به عنوان یکی از قدرتمندترین و نافذترین ابزارهای نظام تبلیغات، در اختیار و خدمت آن است. به همین دلیل با پیش رو آمدن رسانههای دیگر برای تبلیغات و گسترده شدن امکاناتی مثل تصویر متحرک و صوت، عکس تبلیغاتی همچنان جایگاه توانای خود را حفظ کرده است و حرفهایی برای گفتن دارد.
اهمیت ایده پردازی و خلاقیت در عکس تبلیغاتی
احتمالاً در حال حاضر یک عکس پر زرق و برق و غلو شده از یک همبرگر داخل یک اتوبان آنقدری که باید کارآمد و تبلیغاتی محسوب نمیشود و ترشحات بزاقی افراد زیادی را درگیر نکرده و آنها را به خرید و خوردن آن تشویق نمیکند. چون قوانین بازی عوض شده است و این قوانین در شرایط و زمانی خاص باز هم به مرور عوض میشوند.
از طرفی شاید برای یک کمپانی معروف تولیدکنندهی پنیر، یک عکس تبلیغاتی کاملاً ساده با پس زمینهی ساده و خلوت کار کند و جنبهی یادآوری نام مشهور تولیدکننده، منجر به فروش بالای تولید کنندهی پنیر شود. اما موضوعی که ورای ساده بودن یا نبودن عکس تبلیغاتی است، فکری است که پشت پروژهی عکاسی خوابیده. در مثال دوم، ایدهپردازی خلاقانه است که تصمیم گرفته عکس ساده باشد. مخاطبان امروزی هم به یک تلنگر در برخورد با عکس تبلیغاتی احتیاج دارند و ماجراجویی، داستان گویی و اشارهی خفیف و آراسته را به تبلیغات رو و مستقیم ترجیح میدهند.
نحوه انتقال اطلاعات در عکاسی تبلیغاتی بر حسب ایده پردازی و خلاقیت
برای یک عکس تبلیغاتی خوب، باید انتخاب شود که قرار است اطلاعاتی مازاد بر خود محصول نشان داده شود یا خیر. آیا قرار است برای عکاسی سناریویی خاص در نظر گرفته شود یا اینکه نه؛ عکس نهایی محصول صرف را نشان میدهد؟
اگر جواب این سوال مثبت است، عکاس و ایده پرداز یا کارگردان باید این موضوع را در نظر بگیرند که محصول مورد نظر برای عکاسی در چه زمینهای تعریف شده است. اینکه چه کسانی از چه قشری، با چه سن و جنسیتی، با چه سطح از درآمدی و با چه سبک زندگیای میتوانند محصول را تهیه کنند و به دنبال این محصول هستند؟ استفاده از محصول قرار است چه حسی را به مصرف کننده القا کند؟ جواب این سوالها هم زوایای مختلف سناریوی عکس تبلیغاتی را تعیین میکند.
به طور مثال اگر عکس تبلیغاتی قرار است پویایی و حرکت را به بیننده القا کند، عناصر بصری ایستا و ساکن نمیتوانند همچین حسی را بسازند. اگر قرار است مناسب کودکان باشد، رنگهای غیرشاد و مونوکرومو نمیتوانند موفق عمل کنند. اگر قرار است یک محصول میان رده باشد که مخاطبان طبقهی متوسط قادر به خرید آن باشند، نشان دادن محصول به صورت لوکس و اشرافی، جامعهی هدف طبقهی متوسط را به طور کل منصرف کرده و از بین میبرد. و مثالهایی از این دست…
علاوه بر این میتوان در یک عکس تبلیغاتی نشان داد که محصول چگونه استفاده میشود، در کدام بخش خانه یا محل کار یا هر فضای دیگری قابل استفاده است، در کنار چه محصولات دیگری بهتر جای میگیرد و چه محصولاتی مکمل آن هستند، چه سبک زندگیای را میشود با این محصولات دنبال کرد.
همچنین که البته عکس تبلیغاتی آزاد است تا در مورد کلیات یک محصول نباشد و فقط روی یک کارکرد خاص تأکید کند. به طور مثال میتواند فقط ضدآب بودن یک ساعت، یا کیفیت صفحه نمایش یک لپ تاپ را برجسته کند و در مورد هیچ یک از موارد ظاهری دیگر یا کارکردهای دیگر صحبتی نکند.
عوامل موثر بر کیفیت بصری عکس موفق تبلیغاتی
همانطور که در ابتدا اشاره شد، عکاسی تبلیغاتی باید بتواند مخاطبان را جذب کرده و آنها را به مشتری تبدیل کند. میان حجم بالای تصاویر موجود، جذاب بودن یک عکس تبلیغاتی و جذاب نشان دادن یک محصول، احتمالاً باید کار سختی بوده و به علم و خلاقیت احتیاج داشته باشد.
یکی از قسمتهای علم یک عکاس تبلیغاتی، به آگاهی بصری عکسها و اصول تجسمی بازمیگردد. کیفیاتی مانند تضاد، تقارن، وحدت، تعادل، تناسب، ریتم و موارد دیگر، کیفیاتی هستند که به وسیلهی ترکیب بندی، رنگها، اندازهها و شکل عناصر بصری داخل یک عکس تعریف میشوند. یک عکاس تبلیغاتی از تمام این اصول هنگام ایده پردازی تا چینش سوژهها تا ادیت نهایی و تصویرسازی پیروی میکند.
در ادامه به ۳ نکته مهم در یک عکس تبلیغاتی موفق می پردازیم.
۱- هدایت چشم به عناصر اصلی عکس
حالا اگر فرض کنیم که توجه مخاطب به عکس تبلیغاتی به عنوان یک تصویر موجود جلب شده، عکس تبلیغاتی باید بتواند توجه مخاطب را بر همان سوژه یا محصول اصلی متمرکز کند. در واقع بیننده باید در همان نگاه اول در کسری از ثانیه متوجه شود که عکس تبلیغاتی پیش رویش برای تبلیغ چه چیزی گرفته شده است و چه چیزی را تبلیغ میکند. برای همین اجزای درون عکس تبلیغاتی باید چشم بیننده را به محصول اصلی هدایت کرده و روی همان تأکید کنند. البته که در مواردی مانند عکاسی تبلیغاتی لباس، مد و زیورآلات، معمولاً چند عنصر درون یک عکس حضور دارند و در این صورت، تعریف شدن عکسها در قالب یک مجموعه و حضور چند عکس با کادراژهای گوناگون شامل جزئیات و کلیات است که بیننده را به موضوع اصلی تبلیغات میرساند.
۲- انسجام در ترکیب بندی
مورد بعدی، منسجم بودن کل عکس است. عکس تبلیغاتی باید بتواند روی چشم و ذهن بیننده بنشیند تا بتواند با او ارتباط برقرار کند. مهم نیست که چه تعداد عنصر بصری داخل یک عکس تبلیغاتی حضور دارند؛ یک عنصر تک داخل عکس خودنمایی میکند یا عکس شلوغ است و محتویات متعددی دارد. مهم این است که در عین هدایت کردن توجه به عنصر اصلی، وحدت و یکپارچگی به وسیلهی هارمونی عکس تبلیغاتی حفظ شود.
۳- تعادل و اهمیت به جزییات
چشم نوازی فقط مختص به عکسهای منظره و چشماندازها نیست، عکس تبلیغاتی و هر عکس دیگری باید به چشم لذت بدهد و چشم را اذیت نکند. این اذیت شدن چشم نه به معنای نداشتن محتوای دلخراش، بلکه به معنی ارتباط برقرار نکردن بهینه با چشم است. سرگردان نبودن چشم و گم نشدن نگاه، پرت نشدن حواس به یک گوشهی بی اهمیت اما اذیت کننده، چرخیدن چشم و دیدن همهی عکس از مواردی هستند که یک عکس تبلیغاتی را به عکسی خوب تبدیل میکنند.
اجزای مهم بصری در عکاسی تبلیغاتی با کیفیت
کمتر پیش میآید عکس تبلیغاتی نهایی که جلوی چشم مخاطبان قرار میگیرد، همان عکس اولیهی درون استودیوی عکاسی تبلیغاتی باشد. علاوه بر تمام ادیتها و اصلاحات نوری و رنگی، عوامل گرافیکی دیگری هم به یک عکس تبلیغاتی اضافه میشوند. نوشتهها با اشکال مختلف، لوگو یا آرم و طراحیهای سادهی گرافیکی از سادهترین عناصر گرافیکی اضافه شده به یک عکس تبلیغاتی هستند که آن را در واقع به یک تصویرسازی تبدیل میکنند.
اما انواع کارهایی که مربوط به ادیت نور و رنگ محصول تبلیغاتی هستند، که از جایی خارج از صحنه پردازی داخل استودیو میآیند و از ابتدا وجود نداشته اند، از عناصر گرافیکی پیشرفته تر هستند.
- ساختن دستی بازتابهای نور روی شیء برای بهتر نشان دادن جنسیت و جزئیات محصول تبلیغاتی
- اضافه کردن رفلکس و بازتاب خود شیء روی پس زمینه
- پرداختن به جزئیات محصولاتی مانند جواهرات و بخشیدن کیفیاتی که در عکس اصلی وجود نداشتهاند
دوربری و عوض کردن پس زمینه و قرار دادن عکس محصول در فضایی دیگر و به معنایی دیگر مونتاژ کردن آن - سازگار و همسان کردن نور محصول با نور پس زمینهی جدید
- قرار دادن عکس محصول در یک عکس وسیعتر بزرگ دیگر مانند تبلیغاتی که بر پایهی افراد محبوب مشهور هستند
- دادن انواع حس قدرت، اسرارآمیز، استحکام، قابل اعتماد، رویایی و دیگر حسها به وسیلهی ادیت نور و رنگ
از مواردی هستند که به دنبال ایده پردازی برای یک عکس تبلیغاتی انجام میشوند و از روایت مادر پیروی میکنند.
اما در نهایت به خاطر سپردن این نکته مهم است که قرار نیست در نهایت یک تصویر مصنوعی به بیننده نشان داده شود. حفظ اتصال و ارتباط با زندگی واقعی، طبیعتاً بیننده را به شکل مؤثر تری به عکس تبلیغاتی و محصول درون آن جذب میکند